«...فاطمه(س)را جلال و جبروت وعظمتی است که در ورای او هیچ جلالی نیست مگر جلال خداوند جل جلاله
وهم اورا بخشش و عطا و کرمی است که در ورای او هیچ نوال و کرامتی نیست مگر نوال خداوند ...»
آسمان این شب ها که می رسد عجیب بی قراری می کند و زمین داغ دلش تازه می شود و زخم شرمش سر باز می کند.
ملکوتیان حق دارند سر بر دیوار عرش گذارده و های های بگریند.
و تنها خداست که می تواند تسلای دل علی باشد.
ماه حق دارد که گوشه ی اختفا را برای گریه اختیار کند و ستارگان چه کنند اگر سر بر شانه ی یکدیگر نگذارند و مصیبت را زبان نگیرند.
آن خانه نمی دانم به چه قدرتی بر پای ایستاده بود، آن مدینه چه مدینه ای بود که چنین مصیبتی را تاب آورد و درهم نشکست.
آن چه قبرستانی بود که سرچشمه ی عصمت را در خویش فرو برد و دم بر نیاورد.آن چه خاکی بود که به خود جرات داد فاطمه را از علی جدا کند؟؟؟...
چه رازی بود در شهادت زهرا که خانه فرو نریخت ،مدینه زیر و زبر نشد،عمود خیمه آسمان نشکست و زمین متلاشی نگشت؟
آفرینش این تحمل را از کجا آورده بود؟
...اگر در عاشورا سجاد(ع) مشت بر زمین کوفت و آسمان را به آرامش خواند
در آن شب علی سر بر دیوار کائنات ،ملتقای زمین و آسمان، محور آفرینش می سایید و با وجود بی قرار خویش،همه را به آرامش می خواند.ص 37-40
صلی الله و علیک یا فاطمه بنت رسول الله (ص)!
منبع :کتاب«خدا کند تو بیایی» سید مهدی شجاعی ،تهران ،کتاب نیستان 1378
یکی از بزرگان:
انسان سعادتمند کسی است که یکی از این دو را داشته باشد:
1* کتابهای خوب
2* دوستان کتابخوان خوب.
دوستان همراه!
آرزو می کنم که هردو را داشته باشید.