امسال بدلیل دست تنها بودن مربی پیش دبستانی(خانم دیلم) امکان آوردن بچه ها به کتابخانه مقدور نبود؛بنابراین ما ساعت 15 با دستانی پر از کتاب های زیبا مهمان کلاس بچه شدیم و قصه ی آموزنده آقا شیره(سلطان جنگل) و موش کوچولو را برایشان تعریف کردیم که از فردای آن روز،هرکدام از بچه ها بهمراه ماماناشون برای عضویت به کتابخانه آمدند.
آنکه در خصوص رشد ومعرفت نفس خود دقت کند
می بیند که او را دو گونه غذا می باید:
1-غذایی که مایه ی پرورش تن اوست و
2-غذایی که مایه ی پرورش روح وروان اوست.
راه غذای تن دهان است و راه غذای روان گوش .
نه از غذای تن روان پرورش می یابد وفربه می شود ونه از غذای روان تن.
آب مظهر ظل حیات وعلم است وتن مرتبه ی نازله ی نفس و
ظل آن است تن تشنه آب خواهد که ظل حیات است و روان تشنه علم خواهد که اصل آن است.
تقدیم به همراهان همیشگی:
بمناسبت گرامیداشت هفته ی کتاب و کتابخوانی
پیامبر عظیم الشان اسلام(ص)رسالتش را با فرمان خواندن از سوی خداوند آغاز می کند و خداوند متعال به قلم سوگند یاد می کند و معجزه آفرینِ فرستاده اش را یک کتاب بنام قرآن کریم قرار داد.
امام علی(ع):همانا پاداش دانشمند از شخص روزه دار و شب زنده دار که در راه خدا جهاد می کند بیشتر است.
مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)امروز کتاب خوانی وعلم آموزی نه تنها یک وظیفه ی ملی است که یک واجب دینی است.
کتاب یک غذاست،یک نوشیدنی است ، وچنانچه مقوی باشد روح را تقویت می کند.
کتاب خوب دروازه ای است بسوی جهان گسترده علم ومعرفت.
امام صادق (ع):مطالعه ی بسیار و بیگیری در مسائل علمی باعث شکفتگی عقل و تقویت نیروی فکر است.
سقراط:جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می یابد که مطالعه کار روزانه اش باشد.
امام صادق (ع):به یکی از اصحاب خود فرمودند: دانش خود را بنویس و منتشر سازدر میان برادران دینی ات پس چون مرگت فرا رسد کتابهای خود را میراث اولادت قرار بده،براستی زمان آشفتگی و هرج و مرجی بر مردم خواهد آمد که در آن جز به کتب خودشان انس نمی گیرند. مشکاه الانوار
بهترین سخن گویان و یاران ،کتاب است و آن گاه که دوستان تنهایت نهند،می توانی به آن سرگرم شوی. اگر اورا هم راز خویش قرار دهی،سرتو را فاش نمی کند و با کتاب است که می توانی به دانش و نیکی ها دست یابی.
کتاب«صوفی و چراغ جادو»،نویسنده:ابراهیم حسن بیگی -انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان-سال 1393.
صوفی و چراغ جادو، داستان پسربچه 12 سالهای است به نام صوفی که در یک روستای ترکمن نشین زندگی میکند.
«صوفی» کلاس پنجم دبستان را تمام کرده است و منتظر است ببیند پدرش او را برای دورة راهنمایی به مدرسه
میفرستد یا نه. جشن گندم است و همه به مهمانی «طواق حاجی» میروند که مرد ثروتمندی در روستاست.
طواق حاجی، چنداسب سوارکاری دارد و سوارکارانش در مسابقات شرکت میکنند. صوفی در اسطبل طواق حاجی
مشغول کار میشود و اسبِ لَنگی را که قادر به دویدن نیست از او میگیرد تا از آن نگهداری کند. او نام اسب
را تیزتک میگذارد.
صوفی در طی داستان، چراغ جادویی پیدا میکند و غول چراغ جادو به او کمکهای کوچک، ولی تأثیرگذاری میکند.
صوفی اسب را برای درمان پیش پدربزرگش میبرد و پیرمرد، اسب را درمان میکند. صوفی برای مسابقات آماده میشود
و در مسابقة اول، حائز رتبة هشتم میشود. مادرش مشکل قلبی پیدا میکند، ولی به خیر میگذرد. غفور - پسر طواق حاجی - تیزتک را
میدزد، ولی طواق حاجی، اسب را به صوفی برمیگرداند. تیزتک در مسابقات اول میشود، ولی غول چراغ جادو گم میشود و صوفی میفهمد که...
خود نویسنده در خصوص کتابش اینگونه بیان میدارد که: «کار اصلی چراغ جادو، ارتباط با بچهها و رساندن آنها به آرزوهایشان بود، اما در چراغ جادوی ما یک بچه غول وجود دارد که نمیتواند بایستد و آرزوها را برآورده کند و تنها راه رسیدن به آرزو را به بچهها نشان میدهد.»
به اطلاع می رساند که:
بنا به در پیش رو بودن گرامیداشت هفته کتاب و کتابخوانی و کتابدار
از سوی نهاد کتابخانه های عمومی کشور و موافقت دبیر کل محترم نهاد،جرایم دیر کرد اعضا ء کتابخانه های عمومی
که نسبت به باز گرداندن کلیه منابع دیرکردی خود به کتابخانه
از تاریخ شنبه95/8/22 لغایت پنجشنبه 95/8/27
اقدام نمایند مورد بخشودگی کامل قرار میگیرد.