ازامام صادق(علیه السلام)پرسیدند کارهای خود را بر چه اساسی استوار ساخته اید؟ فرمودند بر 4 اصل :
1-دانستم که کار مرا غیر از من کسی انجام نمی دهد ؛پس خود در به جا آوردن آن کوشیدم.
2-دانستم که خداوند برحال من(ظاهروباطن) آگاه است؛
پس حیا کردم.
3-دانستم که روزی مرا دیگری نخواهد خورد؛ پس آرام گرفتم.
4-دانستم که پایان کار من مرگ است؛ پس برای آن مهیا شدم.
( بحارالانوار.ج78.ص228.حدیث100)
وصیت امام به سفیان ثورى :
سفیان مى گوید: جعفربن محمد(ع) را دیدار و عرض کردم: اى فرزند رسول الله! مرا توصیه و سفارش بفرمائید.سفیان: باز بفرمائید.
امام: اى سفیان! به خدا اطمینان داشته باش تا مؤمن راستین شوى و به قسمت خدا راضى باش تا بى نیاز گردى و با همسایهات به خوبى رفتار کن تا مسلمان شمرده شوى و هرگز با شخص فاجر و نابکار هم صحبت و رفیق مباش که او فجور و زشتکارى به تو یاد مى دهد و همیشه در مسائل زندگى با کسانى که از خدا خشیت دارند، مشورت کن.
سفیان: باز بفرمائید.
امام :اى سفیان! هر کس خواهان عزت باشد بدون قوم و خویش، و بى نیازى بخواهد بدون مال و دارائى، و طالب شکوه و عظمت باشد بدون سلطنت و حکومت، باید از چهار چوب ذلت و خوارى معصیت بیرون آید و به دایره عزت طاعت الهى قدم بگذارد .
یک روز سفیان به امام صادق (ع) عرض کرد: از حضورتان نمى روم مگر آنکه مرا حدیث بفرمائید.
امام فرمود: من براى تو حدیث بازگو مى کنم، ولى زیادى حدیث تو را سود نمى بخشد.
اى سفیان! هرگاه خداوند نعمتى به تو عطا کرد و تو دوست داشتى که آن نعمت براى تو پایدار بماند، پس فراوان حمد و سپاس خدا را به جاى آور که خداوند عزوجل در قرآن مى فرماید: «لان شکرتم لازیدنّکم» (اگر سپاس گوئید بر (نعمت) شما مى افزائیم). و{ ابراهیم 7}
اگر روزى تو اندک شد و دیر به تو رسید، زیاد استغفار کن که در قرآن مى فرماید: استغفروا ربکم انه کان غفاراً یرسل السماء علیکم مدراراً و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم أنهاراً . (از خداوند طلب مغفرت کنید که او{ البقره 171} بسیار عفو کننده است. آسمان را براى شما مى باراند و شما را با دارائیها و فرزندان کمک و یارى مى کند و براى شما باغها و بهشتها قرار مى دهد و رودها و چشمه ها جارى مى سازد).
اى سفیان! هرگاه از دست سلطان و جبارى محزون و دلگیر شدى زیاد «لاحول ولا قوة الا بالله» بگو که آن کلید فرج و گشایش و گنجى از گنجهاى بهشتى است .
سفیان پس از شنیدن این نصایح و وصیتها با حرکات دستش مى گفت سه سفارش و چه سفارشهائى !