برگزاری پنجمین نشست کتابخوان ....

امروز پنجمین نشست کتابخوان  با حضور کودکان و شیرین زبانی آنها،

و چه زیبا کتابهای  مورد علاقه ی خود را  برای دوستانشان معرفی کردند؛برگزارشد.

درود بر شما کتابخوانان فعال و پویا

 

 

1-خانم سیده سارینا رضوی-کتاب گربه ی چکمه پوش و هشت داستان دیگر مترجم؛ترانه امیر ابراهیمیانتشارات محراب قلم 1391


این کتاب داستان های زیادی دارد یکی از آنها به نام سفید برفی است.این داستان درمورد دخترزیبایی است که ملکه بدنیا آورد وملکه بعداز آن ازدنیا رفت حتی صدای گریه ی دخترش را نشنید.پادشاه هم با زنی زیبا ولی حسود ازدواج کرد.نامادری سفید برفی آیینه ای داشت که هر روز از آن میپرسید زیباترین زن کشورش کیست؟ آیینه هم دروغ نمی گفت وهر بار میگفت سفید برفی.بنابراین اوبرای از بین بردنسفید برفی از هیچ حقه ای دریغ نمی کرد .نهایتا سفید برفی با شاهزاده ازدواج کرد وملکه شد و نامادری اش از حسادت دق کرد ومرد.


2-خانم زینب دیلم کتاب اسباب بازی های داداشی-شکوه قاسم نیا-انتشارات قدیانی1380


این کتاب بصورت شعر هست در مورد یک پسری که با اسباب بازیهایش که ]نها رو خیلی دوست داشت توی خونه و باغچه بازی میکرد وبا خرس کوچولوش صحبت وبازی میکرد و دوست داشت خرس کوچولوش هم با او صحبت کنه.


3-خانم ستایش کمر قصه بره کوچولو و خوراکی ها-طاهره خردور-نشر پیدایش1393


بره کوچولو روی تپه ها بالا و پایین میکرد که تشنه اش شد.رفت کنار برکه تاآب بخوره.حیوانات دیگر هرکدام آمدند به او گفتند تو که دوست خوبی هستی اجازه بده اول ما آب بخوریم بره کوچولو که خیلی مهربان بود به آنها اجازه داد.آخر سر که خواست آب بخوره ماهی کوچولو تو برکه شالاپ شولوپی کرد و گفت اگر تو آب بخوری من می میرم.بره کوچولو گفت اصلا میرم پیش مامانم و بع بع میکنم وشیر میخورم.عصرشد تق و تق و تق.کی بود مرغ و خروس و بزغاله و...بایه عالمه خوراکی و خوراکی ها رو دادند به بره کوچولو و او هم از داشتن دوستان خوبش خوشحال شد.


4-خانم زهرا دیلم کتولی-قصه سه رنگ-نیره تقوی –انتشارات امیر کبیر-1363


این کتاب درمورد ترکیب سه رنگ قرمز،زرد،آبی است که از ترکیب قرمز و زرد رنگ نارنجی بوجود می آید و از ترکیب رنگ آبی و قرمز رنگ بنفش و از ترکیب دو رنگ زرد وآبی،سبز بوجود می آید.


5-خانم سمانه کمر-قصه مارمولک ودمش-طاهره خردور-پیدایش1393


در این کتاب مارمولکی است که دمش کنده شده و خیلی غصه دار هست ودرحالی دم خود را در دست دارد پیش تک تک دوستانش(کفش دوزک عنکبوت کرم ابریشم )میرود واز آنها می خواهد که دمش را بدوزند تا مثل اولش شود...


6-خانم فاطمه انوری-کتاب ماهی و مروارید-حسین فتاحی-انتشارات قدیانی1393


داستان درمورد مردی است بنام قنبر که کارش بارکشی بود و مال وثروتی نداشت و بیشتر وقتها بیکاربود.یک روز که چیزی برای خوردن نداشتند وقنبر هم پولی نداشت برای خرید نان وغذا،همسرش به او گفت که برود وغذایی تهیه کند.قنبر به بازار رفت و طناب بار کشی اش را در مقابل یک سکه فروخت.از کنار مغازه ها رد میشد که متوجه دعوای دومرد شد که یکی از دیگری پول طلبکار بود و برای طلبش هم صبر نمیکرد قنبر برای آنکه دعوا تمام شود سکه را به او داد و گفت با این قرضت را بده و بعدا پول مرا بر گردان؛آن مرد خیلی خوشحال شد و در حق قنبر دعای بسیاری کرد.... قنبر دست خالی به خانه برگشت وهمسرش به او گفت بچه ها گرسنه اند و بخواب نمیروند .این بار قنبر گلیم خانه را برداشت وبه بازار رفت وچون آخر شب بود ناچارا آن را در مقابل یک ماهی داد و به خانه برگشت. همسرش مشغول تمییز کردن ماهی بود که دید در شکم ماهی یک مروارید بزرگ و گرانبهایی است ،قنبرآن را به بازار برد و هزاران سکه طلا فروخت واین بود نتیجه ی کمک کردن قنبر در حالی که خودش هم نیازمند بود...قنبر زمانی هم که ثروتمند شده بود زمانی که مرد درویشی در خانه اورا برای کمک زد به گفت بیا نصف این سکه های طلا برای شما؛اما مرد درویش  خندید وگفت:من فقیر نیستم ویکی از فرشته های خدا هستم و برای امتحان تو آمده ام.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.