اولین روز ماه اردیبهشت را به بزرگداشت و گرامیداشت استاد سخن فارسی، «سعدی» اختصاص دادهاند که به حق، او را «افصحالمتکلمین»، یعنی فصیحترین گوینده و شاعر نامیدهاند. «سعدی» بدون تردید یکی از پنج شاعر طراز اول زبان فارسی است که چهار تن دیگر را کسانی همچون «فردوسی»، «نظامی گنجوی»، «مولوی» و «حافظ«تشکیل میدهند. برخی دیگر، او را بزرگترین شاعر ایران میدانند که فصاحت و زیبایی کلام او را مانندی نیست و شیوایی آن در نظم و نثر، زبانزد همگان است.
«سعدی» شاید تنها شاعری باشد که کلامش را سهل و ممتنع میدانند، زیرا سخن منظوم او بهقدری شیوا و بیتکلف است که به نثری روان و ساده نزدیک است. کسانی که بخواهند کار او را در نثر تقلید کنند درمیمانند و در ضمن کار، به دشواری آن پی میبرند. چنانکه «جامی» در کتاب «بهارستان»، «مجد خوافی» در «روضهی خلد»، «قاآنی شیرازی» در «پریشان»، «میرزا ابراهیم خان تفرشی» در «مُلستان» و «حکیم قاسمی کرمانی» در «خارستان»، کار او را در «گلستان» تقلید کردند اما هیچکدام، آن نشد که «سعدی» آفریده بود.
همچنان است در سرودن غزل و بیان اخلاق و عرفان عملی. جز «حافظ» که پس از «سعدی» نام آورترین شعرا در سرایش غزل است، هنوز شاعری نتوانسته به سبک و شیوهی «سعدی» غزل بسراید. در زمینهی اخلاق و عرفان عملی نیز کتابی نوشته نشده که همپای «بوستان» باشد.
زندگینامهی «سعدی»
شیخ مصلحالدین مشرفبن عبدالله، مشهور به «سعدی» شیرازی در سال 600 هجری قمری یا در نیمهی نخست قرن ششم هجری در شیراز دیده به جهان گشود. در مورد تاریخ دقیق زادروز او تردید هست. گفته میشود که او در سالهای بین 610 تا 615 به دنیا آمدهاست. به نظر چند تن از استادان و پژوهشگران زبان فارسی، همچون «ذبیحالله صفا»، «مجتبی مینوی» و دیگران، سال ولادت «سعدی»، سال 606 است.
پدر او در دستگاه دیوانی «اتابک سعدبن زنگی»، فرمانروای فارس، کار میکرد. آنچه مسلم است این است که او از خاندان علم و دانش بوده چناکه گفتهاست «همه قبیلهی من، عالمان دین بودند».
«سعدی» نوجوان بود که پدر خود را از دست داد و سپس به توصیهی اتابک فارس بری ادامهی تحصیل به بغداد رفته و در نظامیه و مراکز علمی دیگر آنجا، دانش آموخت و از حجرهی مدرسه و کمک هزینهی تحصیلی که مدیران مدرسهی «نظامیه» میپرداختند، بهرهی بسیار برد و بیشتر اوقات خود را به درس و بحث گذراند. او به هنگام اقامت در بغداد، از محضر استادانی چون «شیخ ابوالفرج جوزی» و «شیخ شهابالدین سهروردی» بهره برد. در آن زمان، زادگاه «سعدی»، شیراز، که از تیررس حملهی مغولان و ویرانی تاتارها بدور مانده بود، اندکی بعد دستخوش هرج و مرج، ناامنی و ترکتازی قبایل شمال شرقی ایران گردید، چنان که خود او میگوید:«جهان درهم افتاده چون موی زنگی».
«سعدی» پس از فراغت از تحصیل به سفر پرداخت و راهی سرزمینهای دیگر گشت و به قول خود، در اقالیم غربت سالیانی بسر برد. این سیر و سفر، نزدیک سی سال به طول انجامید، از جمله از هندوستان و مغرب و روم دیدن کرد.
اگر در «کلیات» سعدی که شامل «بوستان» و «گلستان» است، دقت کنیم، ردپا و مکانهایی را که به آنجا سفر داشتهاست، میتوان دید. از جملهی این مکانها در کتاب «گلستان» میتوان به:
سفر به حجاز و مکه، دمشق، بیابان قدس و طرابلس و حلب، بصره، اسکندریه، کوفه، جزیرهی کیش، کاشغر، دیار بکر، دیار مغرب، بلخ و بامیان، اشاره داشت.
همچنین از سفرهای او در کتاب «بوستان» میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
دمشق، روم شرقی (ترکیه امروز)، شهر صنعا واقع در یمن، و دیدار از «سومنات» هند. در این جهانگردیها، «سعدی» برای تهیهی مخارج سفر و گذران زندگی خویش، در طول راه و هنگام اقامت در شهرها، از دانش خود در آموزش دینی، وعظ در مساجد و تدریس بهره میبردهاست. سرانجام پس از چهل سال سیر آفاق و انفس، با انبانی ارزشمند از تجربه و دانش به شیراز برمیگردد و حاصل معنوی، اخلاقی، احوال روحی و اجتماعی، اندیشهها و جهانبینی خود را در سال 655 در قالب کتاب «بوستان» و در سال 656، در کتاب «گلستان» میریزد.
این دو کتاب که نتیجهی عمری جهانگردی و تجربه اندوزی و مشاهدات «سعدی» بوده، گنجینهی ارزشمندیاست از نکتههای اجتماعی و اخلاقی و راه و روش بهتر زیستن. در کتاب «گلستان»، سعدی با زیباترین شکل و در نهایت متانت و استواری، کلام را با شوخی و مزاح در همآمیخته، چنانکه خود او میگوید: «داروی تلخ نصیحت، به شهد رأفت برآمیخته تا طبع ملول از دولت قبول، محروم نماند».
***
کتاب«گلستان» که شاهکار نثر فارسی و سرآمد همهی آثار منثور فارسی است، در یک دیباچه و هشت باب به نثر مسجّع نوشته شدهاست. غالب نوشتهها، کوتاه و داستانگونه و مملو از پندهای اخلاقی است. «سعدی» نثر مسجع را از نظر زیبایی و کوتاهی کلام به اوج خود رسانده است و هنوز کسی نتوانسته با او در این مورد برابری کند. واژهی «مسجّع» به معنی آواز بال کبوتر است و در صنعت ادبی به نثری گفته میشود که شبیه شعر است و دارای وزن.
دیباچه
باب اول_ در سیرت پادشاهان
باب دوم _ در اخلاق درویشان
باب سوم _در فضیلت قناعت
باب چهارم _در فوائد خاموشی
باب پنجم _در عشق و جوانی
باب ششم _در ضعف و پیری
باب هفتم _در تأثیر تربیت
باب هشتم _در آداب صحبت
از ویژگیهی کار «سعدی» این است که بسیار آگاهانه به بزرگان و حاکمان پند و اندرز میدهد، چنانکه هیچکس به اندازهی او، پادشاهان، حاکمان، صاحبان قدرت و زر و زور را به مهربانی و رعیتنوازی دعوت نکرده و به وظیفهی خویش آگاه نساختهاست. سفرهای فراوان به دیگر نقاط، دید او را به جهان و جهانیان گستردهترساخت، به گونهای که فقط به مردم فارس و یا ایران نمیاندیشد، بلکه جهانی را مد نظرداشت.
عالم مطلوب «سعدی» بر اساس عدالت و دادگستری نهاده شده . او پیشرفت هر حکومتی را در پیوند با مردم و طریقت را نیز در خدمت به خلق میداند و با زیرکی و هوشیاری، خردمندانه میکوشد پادشاه را قبل از هر فرد دیگر به وظیفهی رعیتپروری و مردمداری خویش آگاه سازد.
***
دکتر غلامحسین یوسفی در مقالهی «جهان مطلوب سعدی» که در تصحیح و توضیح بوستان آورده، از جمله موارد زیر را در جرگهی همین کشورداری می آورد:
رازداری،
تدبیر و مدارا با دشمن،
حقیر نشمردن دشمن خُرد،
زنهار دادن دشمن پناهنده،
توجه به اهل شمشیر و قلم،
درشتی و نرمی بههم داشتن،
فرستادن دلیران به میدان رزم،
کیفردادن ظالم و دزد و خیانتکار،
هشیاری و بیداری در صلح و جنگ،
شفقت با مردم و رعیت احوال دردمندان،
شناختن کهتران و تماس داشتن با مردم،
نواختن سپاهیان و آسوده داشتن آنان،
آزمودن کسان، قبل از به کار گماردن آنان،
سود جستن از رای و تجربهی پیران و نیروی جوانان،
سخن صاحبغرضان در حق درستکاران نشنیدن،
در اقلیم دشمن نراندن، خاصه در شب و از کمینگاهها برحذر بودن و شهرهای تسخیر شده را نیازردن،
درنگ کردن در کشتن اسیران جنگ و اعتماد نکردن بر سپاهیان عاصی خصم.
***
کتاب «بوستان» دارای ده باب است:
باب اول _ در عدل و تدبیر و رای
باب دوم _در احسان
باب سوم _در عشق و مستی و شور
باب چهارم _در تواضع
باب پنجم _در رضا
باب ششم _در قناعت
باب هفتم _در عالم تربیت
باب هشتم _در شکر بر عافیت
باب نهم _در توبه و راه صواب
باب دهم _در مناجات و ختم کتاب
***
راز محبوبیت «سعدی» در سادگی و شیوایی کلام اوست. او اندیشهی خود را با زبانی بسیار ساده و روان، اما موزون و هنرمندانه به نظم کشیده است. بدون تردید، این خود یکی از بزرگترین عواملی بوده که زبان فارسی به همت و شیوهی پسندیده و استوار او، در خلال دست کم هفت سده، دگرگونی نیافته و بهمان اندازه قابل فهم و درک و کمنظیر و برگزیده است.
«سعدی» پس از نگارش «بوستان» که در سال ۶۵۶ بود، تا زمان درگذشت خویش، یعنی زمانی نزدیک به کمتر از چهل سال، به خلق آثار دیگری در زمینهی نظم و نثر پرداخت. در نظم، به سرودن غزلیات، قصید و ترجیعات و در زمینهی نثر، به نوشتن آثاری چون «مجالس پنجگانه»، «نصیحةالملوک»، «رسالهی عقل و عشق» و «تقریرات ثلاثه» همت گماشت.
«عبدالعلی دستغیب» منتقد ادبی بر ین باور است که:« اروپا، ادبیات فارسی را با شعر «سعدی» شناخت. بعد از آغاز دورهی رنسانس، اروپاییها به شعر «سعدی» توجه کردند و آثار او به زبانهای اروپایی ترجمه شد. کسانی چون «لافونتن»، جنبههای داستانی آثار او را در کارهای خود تأثیر دادند و افرادی چون «مونتسکیو»، «لامارتین» و حتی «ویکتورهوگو» به جنبههای شعر «سعدی» توجه کردند. «گلستانِ» «سعدی» زمانی که به فرانسه ترجمه شد، نهضت رمانتیسم فرانسه و بعد اروپا را تحت تأثیر قرار داد. شعرایی چون «پوشکین» در روسیه و «امرسون» در آمریکا نیز تحت تأثیر اشعار «سعدی» بودهاند.»
***
اینک نمونههایی را در زمینهی بهار از نظم و نثر «سعدی» میآوریم:
«فراش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایهی ابر بهاری را فرموده تا بناتِ نبات در مهد زمین بپرورد. درختان را به خلعت نوروزی، قبای سبز ورق دربرگرفته و اطفالِ شاخ را به قدومِ موسمِ [ربیع]، کلاه شکوفه برسرنهاده. عصارهی تاکی به قدرت او شهدِ فایق شده و تخمِ خرمایی به تربیتش، نخل باسق گشته.»
بـرآمد باد صبـح و بوی نـوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایـون بادت این روز و همه روز
چـو آتش در درخت افکنــد گلنــار
دگــر منقل منــه، آتش میفـــــروز
چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حســد گـــــــو دشمنان را دیـــده بــــردوز
بهـــاری خـــــرمست ای گـــــل کجایی
کــه بینی بلبــــــلان را نالــه و ســـوز
جهان بی ما بسی بـودست و باشد
بـــــرادر جــــز نکــــو نامی مینـــــدوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبــــر فـرمــــــان بـدگوی بدآمـــوز
منه دل بر سرای عمر، سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گوز
دریغا عیش اگر مرگش نبـودی
دریـغ آهو اگر بگذاشتی یوز
***
سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.
سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:
در عالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر
یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود
مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت.
دوره کودکی سپهری در کاشان گذشت. سهراب دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان خیام این شهر گذرانید.
سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت و به خوش نویسی علاقه مند بود.
سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، یک روز که به علت بیماری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت:
ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان
نکردم هیچ یادی از دبستان
ز درد دل شب و روزم گرفتار
ندارم من دمی از درد آرام
در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد و در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند.
سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت و در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی به استخدام اداره فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) در آمد و تا شهریور 1327 در این اداره ماند.
در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستان را نیز گرفت.
سال بعد او به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی با دیدن شعرهای سپهری پیش بینی کرد که او در آینده آثار ارزشمندی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد.
اولین کتاب سپهری با نام "مرگ رنگ" در تهران منتشر شد که به سبک نیما یوشیج بود.
سپهری دومین مجموعه شعر خود را با نام "زندگی خواب ها" در سال 1332 سرود و در همین سال بود که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند.
از سال 1332 به بعد، زندگی سپهری در گشت و گذار و مطالعه نقاشی و حکاکی در پاریس، رم و هند و شرکت در نمایشگاه ها و آموختن و تدریس نقاشی گذشت، تا جایی که بعضی او را "شاعری نقاش" خوانده اند و بعضی دیگر "نقاشی شاعر".
شهرت سپهری از سال 1344 و با انتشار شعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که محتوای ویژه ی شعر سپهری فرمش را می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند.
"صدای پای آب"، کنایه از صدای پای مسافری در سفر زندگی است.
این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامه ی آرش در آبان همان سال منتشر شد.